میشه برگردی ...

امروز می خوام برات حرف بزنم

 

مگه دوست نداشتی برات حرف بزنم؟

 

 چرا دیگه نگاهت نیست که تو چشمام خیره شه؟

 

فکر نکردم دیگه ممکنه گرگا بیان سراغت. همیشه فکر میکردم، پیشم  

 

میمونی.

 

چرا رفتی؟

 

این سئوال رو، روزی هزار بار از خودم میپرسم

 

تو هم پریدی؟ آخه خودم بهت بال پریدن دادم

 

یه دفعه مثل یه شمع داشتی خاموش می شدی. یادته دستامو قلاب

 

کردم دورت تا شعلت جون بگیره؟

 

پس چرا تو آتیشت منو سوزوندی؟

 

دیگه با گریه کردنم دلم خالی نمیشه

 

ای خدا، چرا ثابت نمی کنی براش؟

 

من که داشتم زندگیمو میکردم، پس چرا گذاشتیش سر راهم؟

 

چرا هر وقت که صدات کردم جوابمو ندادی؟

 

باشه، دیگه منتظر جواب تو هم نمیشم

 

عزیزم، تا حالا فکرشو کردی، چقدر خوب میشه که برگردی؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد