قفس

قفس

صیاد من وقتی میله های قفس را

برایم سبز می کشید

من حنجره  تمام قناری های جنگل می شدم !

وقتی میله های قفس را برایم آبی می کشید

من ترانه دو ماهی دریای خزر می شدم

وقتی میله های قفسم را سپید می کشید

باورم می شد که دماوند در من یخ زده است

چرخید و من چرخیدم

آنگونه که دلش خواست چرخیدم

این بار رنگ زرد را شکل گربه

کنار قفسم گرسنه کشید !

من لال لال ... ترانه ترانه  ...شیهه کشیدم

عقاب شدم سینه قفس را دریدم و پر کشیدم

و بازی تمام شد

و من شاعر شدم !؟

«اثری از نسرین بهجتی »

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد