گاهی برای آنکه باشی باید بروی !
قایم با شک
اینبار نوبت تو بود
تو چشمت را بسته بودی
یک.....دو.......سه
من رفته بودم
چشمت را که باز کردی
من بودم زیر همان درخت انجیر
باران در انتظار من خیس خیس
من با یک سبد مهربانی در انتظار تو خیس خیس
چشمت را که باز کردی ..... من بودم
همه جا ..... همه جا
اما من گم شده بودم
و برای همیشه رفته بودم
فقط برای اینکه به تو ثابت کنم
من همیشه با تو بودم !
«اثری از نسرین بهجتی »