میگن دلت گرفته
بیا یه بار دیگه همه دنیام و بسوزون
میگن دلت گرفته
بیا غمات و با گرمی خنده هام بپوشون
میگن جونم و می خوای
تو که دارو ندارم و گرفتی خب اینم روش
میگن شدم اسیرت
تو رو خدا اسیرت و یه وقت نکن فراموش
با تموم بدی هایی که کردی باز می مونم
برای زندگی هر دو مون دل نگرونم
هنوز حرمت قولایی که دادیم سر جاشه
هنوز خونه قلب من هوای تو باهاشه
هنوزم قاب عکس تو روی دیوار خونست
به جون تو از اون روزی که رفتی دل دیوونست
هنوزم توی خونمون حریمت سر جاشه
نذاشتم کسی پا بذاره حرمتت بپاشه...
چرا هر شب تورو دارم؟
بدون اینکه حتی یک نفس از من جدا باشی
چرا تو جاده گم می شم؟
بدون اینکه حتی یک نفس پیدا شی
چرا از بی تو می ترسم
همش دستات و می گیرم
تو ماه و بردی از شب هام
من از بی ماه، می میرم
واسه چی...
تو هنوز توی عمق ترانه ها می
واسه چی...
واسه چی...
توی هر نفسم تو هنوز باهامی
واسه چی...
مگه نه اینکه دستام و ول کردی
نذاشتی با تو دنیام و بسازم...
تو را هر شب به این جاده ی تاریک و نمناک
واسه چی... می بازم؟
چرا این جاده می پیچه؟
همه اش سمت یه بی راهه
چرا من از تو جا موندم؟
چرا دنیا پر از راهه؟
چرا دستامو ول کردی؟
چرا خواستی که تنها شم؟
نمی بینی که عمر من
مثه یه قصه کوتاهه
مثه یه قصه کوتاهه...