کاش می شد سرزمین عشق را
در میان گامها تقسیم کرد
کاش می شد با نگاه شاپرک
عشق را بر اسمان تفهیم کرد
کاش می شد با دو چشم عاطفه
قلب سرد اسمان را ناز کرد
کاش می شد با پری از برگ یاس
تا طلوع سرخ گل پرواز کرد
کاش می شد با نسیم شامگاه
برگ زرد یاسها زا زنگ کرد
کاش می شد با خزان قلبها
مثل دشمن عاشقانه جنگ کرد
کاش می شد با محبت خانه ساخت
یک اطاقش را به مروارید داد
کاش می شد بر تمام مردمان
پیشوند نام انسان را گذاشت
کاش می شد با تمام حرفها
یک دریچه یه صفا را وا کنم
کاش می شد در نهایت راه عشق
ان گل گم گشته را پیدا کنم