تقصیر دلم چیست

تقصیر دلم چیست اگر روی تو زیبا ست حاجت به بیان نیست که از روی تو

پیدا ست من تشنه ی یک لحظه تماشای تو هستم افسوس که یک لحظه

تماشای تو رویا ست

اجازه هست

اجازه هست بشم فدات ؟

اجازه هست تو شعر من اثر بذاره خنده هات ؟

شب که میاد یواش یواش با چشمک ستاره هاش

اجازه هست از آسمون ستاره کش برم برات ؟

اجازه هست بیای پیشم یکم بگم دوست دارم ؟

تو هم بگی دوسم داری بارون بشم دل ببارم

بریم تو باغ اطلسی بی رنج و درد بی کسی

بهت بگم اجازه هست گل روی موهات بذارم ؟

اجازه هست خیال کنم تا آخرش مال منی ؟

خیال کنم دل منو با رفتنت نمیشکنی

اجازه هست خیال کنم بازم میایی می بینمت

عشق

پیداست هنوز شقایق نشدی ...

زندانی زندان دقایق نشدی ...

 وقتی که مرا از دل خود می رانی ...

یعنی که تو هیچ وقت عاشق نشدی ...

 زرد است که لبریز حقایق شده است ...

تلخ است که با درد موافق شده است ...

 شاعر نشدی وگر نه می فهمیدی ...

پاییز بهاریست که عاشق شده...

تو این روزای

تو این روزای بی کسی هر کی به فــکر خودشـــه

 

که چــه بریـدم از همـه دلــم فــقط بــه تـو خوشـــه

 

وقتی تو هستی دلخوشیم،بی خودی پرپر نمی شــه

 

دلـم بــه بودنــت خوشـه،دلــم بــه دیــدنت خوشـــه

 

بــه جز تو پای هیچ کسی به فکر من باز نمی شـه

 

شـب ســیاه بی کــسی بی تــو که فـردا نـمی شــــه

 

دلــــم بـا دیــدن تــو به آســـمون پــر مــی کــشــه

 

اگــه بــزاری بـری طــفــلـکی دیــوونه مــی شــــه

 

من که دلم با دیدنت جون می گیره تــازه می شــــه

 

بــیا بــیا پــیــشـم بــمـون تـا غــمـهـام پـاک بشــــه

خدانگهدار

من و تو مثل ستاره زیر یک سقف اما دوریم

 

برای به هم رسیدن چشم به راه یـــک عبوریم

 

تو گرفــتار سکوتــی ، من اســیربــی کسی ها

 

مثل قطره های موجیم وقتی آروم می شـه دریا

 

واسـه مــن حتی ســتاره رنـگ چـشماتـو نداره

 

سهممون از عشــق احســاس گل زرد انتــظاره

 

تو دلامون خونــه کرده حــسی مثل حــس دیدار

 

ولــی حــرف رو لبامــون همیــشه خدانــگــهدار

باغچه نو مبارک

چقدر سخته تو چشــمیای کسی که تـمام عشقتو دزدید و به جاش یـه زخمه همیشگی رو قلبت هدیه داد زل

بزنی و به جای اینکه لبریز کینه و نفرت شی حس کنی که هنوزم دوستش داری، چقـدر سخته سرتو باز به

دیــواری تکیه بدی که یک بار زیر آوار غرورش همه وجودت له شده، چقدر سخــته تــو خیالت ساعت ها

باهاش حرف بزنی اما وقتی دیدیش هیچی جز سلام نـتونی بگی،چقدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های

اشک گونه هاتو خیس کـنه اما مجبور باشی بخندی تا نفهمه که هنوزم دوستش داری، چقدر سختــه گــل

آرزوهاتو تو باغ دیگری ببینی و هزار بار تو خودت بشکنی و اون قدر آروم زیر لب بگی گل من باغچه نو مبارک

سلام

بهم بگو دلت میاد باز بـــری تنهام بـــــزاری

 

بهار بیاد و من برات از لب کاریز بخـــونم

 

اگــه بــری دلواپــسم ، میشکنـم از نبـودنـت

 

دستای سـردم تا ابـد جایـی نـــداره رو تنــت

 

تنــهام نــذار دلـــت مـــیاد کـــنار من نباشـــی

 

حالا که من دوست دارم نـگو نیخوای جداشی

 

اما اگــر عاشـقمی تا آخـــــــرش بمــون بــرام

 

خداحافظی کن با همه فقط به من بگو ســلام

دوری را دوست دارم

دوری را دوست دارم هر چند که دلتنگ و غریب می‌شوم اما وقتی دوباره با یک بغل

مهربانی در می‌گشایی و صدایم می‌کنی، دلم مثل یک کهکشان وسیع می‌شود.

شب را بخاطر تو دوست دارم که تا تولد سپیده صبح، دلواپس نیامدنت باشم. کسی

که عاشق باشد می‌داند که تمام طعم عشق به دلشوره‌های شبانه است. دوست

دارم همیشه شبها تو را کم داشته باشم، تا وقتی چشم بر روی هم می‌گذارم

خوابت را ببینم و چشم که باز می‌کنم در صبحی دوباره تو را به نظاره بنشینم