نوازشم کن

نوازشم کن !
نترس
تنهایی واگیر نداره
آنقدر مرده ام که هیچ چیز نمی تواند مردنم را ثابت کند
و اگر این دنیا را دوست داشتم روز تولدم نمی گریستم

خدا

به دنبال خدا نگرد خدا در بیابان های خالی از انسان نیست
خدا در جاده های تنهای بی انتها نیست
به دنبالش نگرد
خدا در نگاه منتظر کسی است که به دنبال خبری از توست
خدا در قلبی است که برای تو می تپد
خدا در لبخندی است که با نگاه مهربان تو جانی دوباره می گیرد
خدا آن جاست
در جمع عزیزترین هایت
خدا در دستی است که به یاری می گیری
در قلبی است که شاد می کنی
در لبخندی است که به لب می نشانی
خدا در یر و بتکده و مسجد نیست
گشتنت زمان را هدر می دهد
خدا در عطر خوش نان است

ادامه مطلب ...

وقتی دلت خسته شد

وقتی دلت خسته شــد

دیگر خنده معنایی ندارد ...

فـقـط می خندی تا دیگران ،  

غم آشیانه کرده در چشمانت را نـبـیـنـنـد !

وقتی دلت خسته شــد ،

دیگر حتی اشکهای شبانه هـم آرامت نمی کنند ...

فـقـط گریه می کنی چون به گریه کردن عادت کرده ای !

وقتی دلت خسته شــد ،

دیگر هیچ چیز آرامت نمی کند به جز دل بریدن و رفتن ...!

می دونم بر نمی گردی

می دونم ... می دونم بر نمی گردی

قول میدم وقتی که نیستی عکستو بغل نگیرم

قول میدم روزی هزار بار واسه ی اشکات نمیرم

قول میدم وقتی که نیستی پای عشق تو نسوزم

قول میدم در انتظارت چشمامو به در ندوزم

میدونی که خیلی خستم میدونی دلم گرفته

میدونی دوریت عذابه میدونی گریم گرفته

ادامه مطلب ...

دوستت دارم

دوستت دارم تا همیشه ... تا ابد ... دوستت دارم

تا جنون ... تادیوانگی ... دوستت دارم تا گریه ...

تا بهانه ... دوستت دارم تا خاطره ... تا مهربانی

دوستت دارم تا نوازش ... تا بوسه ... دوستت دارم

تا انتظار ... تا تحمل ... دوستت دارم تا زخم ...

تا ضربه ... دوستت دارم تا شکستن ... تا عذاب ...

دوستت دارم تا

امید ... تا خیال ... دوستت دارم تا دوباره ...

تا دیدار ... دوستت دارم تا عشق ...

که برتر و بدتر از آن نمی شناسم ...

روزنامه ها تیتر آمدنت...

روزنامه ها تیتر آمدنت را چاپ خواهند کرد
و شهر مثل عید
مثل روزهایی که برف می آمد
تعطیل خواهد شد
دیوانه نیستم
در شهری که تنها یک شهروند دارد
همه ی این ها که شدنی ست هیچ
از این ها هم بیشتر دیوانه ات می شوم

کسی از دلم خبر ندارم

کسی از دلم خبر ندارد کسی نمی داند

در این لحظات دوری و فراق من چه میکشم

کسی نمیداند دردهای انباشته در دلم کاسه صبرم را لبریز کرده

و باز کسی از نگاهم نمی خواند دلتنگم ،

درد دوری و هجران درد نبود و فراق بر من چیره گشته

 و من آهسته آهسته

بی تو در تنهایی خواهم مرد

عشق اونیه

عشق اونیه که تو آسمون دلت بهترین ستاره تو به نام اون می کنی

عشق اونیه که می خوای اون بشه مهتاب شبها و خورشید روشن زندگیت

عشق اونیه که موقع دلتنگیهات مثل ابر پر بارون آسمون دلت رو تصاحب می کنه.

عشق اونیه که با دیدنش حس میکنی یه یروانه تو دلت داره پر پرمیزنه

عشق اونیه که یه حس پاک بهت بده اسمونی اسمونی

عشق اونیه که هیچ وقت نمی تونی فراموشش کنی.........

ای هم نفس روزهای تنهایی هایم:

ای هم نفس روزهای تنهایی هایم:

روزهای سرد زندگی با وجود پر مهر و گرم تو رنگ زیبای عشق را به خود گرفته برای تمام خوبی هایت سپاسگذارم دشتی ا زشقایق تقدیم به تو…………

و برای روح پاک و معصومت همیشه سبز بودن را آرزو می کنم……….

ای بیداری رویای شیرین من ……. جان نمی دانم مهر تو را در دستان پینه بسته کدامین باغبان در باغچه دلم کاشت که هنوز بوی پو نه های باران خورده را می دهد……

روزگار غریبیست

روزگار غریبیست نازنین

و تبسم را بر لبها جراحی میکنند

و ترانه را بر دهان

شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد

کباب قناری بر اتش سوسن و یاس

روزگار غریبیست نازنین

ابلیس پیروز مست

سور عزای ما را در خانه به سفره نشسته است

خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد…

عشق، عشق می آفریند

عشق، زندگی می بخشد

زندگی، رنج به همراه دارد

رنج، دلشوره می آورد

دلشوره، جرات می آورد

جرات، اعتماد به همراه دارد

اعتماد، امید می بخشد

امید، زندگی می بخشد

   زندگی ، عشق می آفریند…

آموخته ام

آموخته ام ..... که گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد فقط دستی است برای گرفتن دست او ، وقلبی است برای فهمیدن وی .
آموخته ام ...... که راه رفتن کنار پدرم در یک شب تابستانی در کودکی ، شگفت انگیز ترین چیز در بزر گسالی است .
آموخته ام ....... بهترین کلاس درس دنیا کلاسی است که زیر پای پیر ترین فرد دنیاست .
آ‌موخته ام ....... وقتی که عاشقید عشق شما در ظاهر نیز نمایان می شود .
آموخته ام ..... تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی است که به من می گوید : تومرا. شاد کردی
آموخته ام ..... داشتن کودکی که در آغوش شما به خواب رفته زیباترین حسی است که در دنیا وجود دارد .
آموخته ام ...... که مهربان بودن بسیار مهم تر از درست بودن است .
آمو خته ام ...... که هرگز نباید به هدیه ای از طرف کودکی ( نه ) گفت .
آموخته ام .... که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم دعا کنم .
آموخته ام ..... که مهم نیست که زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد ،‌ همه ما احتیاج به دوستی داریم که لحظه ای با وی به دور از جدی بودن باشیم

تو ی آسمون دنیا

توی آسمن دنیا هر کسی ستاره داره
چرا وقتی نوبت ماست آسمون جایی نداره
واسه من تنهایی درده
درد هیچ کس و نداشتن
هر گل پژ مرده ای رو تو کویر سینه کاشتن
دیگه باور کردم این رو که باید تنها یمونم
تا دم لحظه مردن شعر تنهایی بخونم

یه روز و روزگاری

یک روز و روزگاری

حرف بین ما نگاه بود

عشق  رو نقاشی میکردیم

نقش ما خورشید و ماه بود

سوختم و سوختم و ساختم

هر چی داشتم به پات باختم

کاش تو رواز روز اول مثل امروز می شناختم

آخه عشق یعنی شکستن عاشقانه سر سپردن

دل سپردن به سرابه

از برای غم من

از برای غم من سینه ی دنیا تنگ است...از برای غم من سینه ی دنیا تنگ است
بهر این موج خروشان دل دریا تنگ است
تا ز پیمانه ی چشمان تو سر مست شدم
دیگر اندر نظرم دیدۀ مینا تنگ است
بسکه دل در سر گیسوی تو آویخته است
از برای دل آشفته ما جا تنگ است
گفته بودی که به دیدار من آیی ز وفا
فرصت از دست مده وقت تماشا تنگ است
سر بدامان تو زین پس نهم و ناله کنم
بهر نالیدن من دامن صحرا تنگ است
مگر امروز به بالین من آیی که دگر
عمر کوتاه مرا وعده فردا تنگ است
خندۀ غنچه فرو مرد ز بیداد خزان
چه توان کرد که چشم و دل دنیا تنگ است