دوستت دارم

عشق من .من در وادی عشق تو در پروازم در اوج آسمان افسانه ایم تورا جستحو می کنم  ای ستاره سهیلم تو پر نور ترین ترین ستاره قلبم هستی که من دریافته ام باور کن باورم کن که عاشق تو هستم من آن مرغ زبان بسته ای هستم که نمی توانم بازبان قاصدم عشقم رو به تو نشان

بدهم پس می نویسم که 

دوستت دارم

کاش می شدت نگاهت بار دیگر زندگی آغاز کرد

کاش می شد با طلوع چشم تو تا فراسوی زمان پرواز کرد

عشق،پیمان...

 عشق

پیمان

خاطرات

رویایی است

قصه من و تو

دلم میخواد قصه بگم اما نه از اون قصه ها
یه قصه ای که توی اون من باشم و توو شما
میخوام ازاون روزی بگم که سردو بارونی بودش
اما نگاه ما دوتا بارونو زیبا میدونست
میخوام ازاون روزی بگم که درکنار هم بودیم
تو پیش من
من پیش تو
میخوام بگم
خدا کنه
که مرغ عشق باز بخونه
گلدون مهرو عاطفه نشکنه سالم بمونه
کاش میتونستیم که بیایم دستامونو به هم بدیم
بیایم و با تیشه ی مهر به خار نفرت بزنیم
میخوام بگم ریشه زدن تو خاک عاشقی خوشه
دویدن تو کوی عشق بردن کاپ دل خوشه

ادامه مطلب ...

دلم برای کسی تنکه

دلم برای کسی تنگ است که همچون کودکی معصوم

دلش برای دلم می سوخت

و مهربانی را نثار من می کرد

کسی که در همه جا با من و پیوسته نیز با من بود

کسی که بی من ماند و کسی که با من نیست.

برای آخرین بار نگاهش کردم

بلکه سیر شوم

دیدم اما

باز هم گرسنه هستم.

پروانه حسرت

تنهایی در خون من رنگ نمی گیرد

یاد تو همیشه در ذهنم تداعی می شود

عشق معنای دوست داشتن  می شود

زیبایی در صورت تو دیده می شود

بوی گل محمدی از سوی تو روانه می شود

لحظه های زندگیم با یاد تو گذرانیده می شود

نگاه تو آرام بخش دلم می شود

تیک تاک قلبت برایم عشق می شود

چشمان خیره ات را در نگاهم جستجو می شود

پس ای عزیزم آینده ام با توآغاز می شود

تبریک به تو بهرینم

 تولدت مبارک

باهفت آسمون پرازگل یاس ومیخک
باصد تا دریا پرازعشق واشتیاق وپولک
یه قلب عاشق بایه احساس بی قراروکوچک
فقط میخواد بهت بگه تولدت مبارک 

تا سه

در گهواره از گریه تاسه می رود کودک کر و لالی که منم هراسان از حقایقی که چون باریکه ای از نور از سطح پهن پیشانیم می گذرد خواهران و برادران نعمت اندوه و رنج را شکر گذار باشید همیشه فاصله تان را با خوشبختی حفظ کنید پنج یا شش ماه خوشبختی جز رضایت نیست به آشیانه با دست پر بر می گردد پرستوی مادر گمشده در قندیل های ایوان خانه ای که سالهاست از یاد رفته است خوشا به حالتان که می توانید گریه کنید بخندید همین است برای زندگی بیهوده دنبال معنای دیگری نگردید برای حفظ رضایت نعمت انتظار و تلاش را شکرگزار باشید پرستوهای مادر قادر به شکارش بچه هاشان نیستند

آینه شکسته

آینه شکسته در مقابلش است... 

با چشمان خیره اش به آن نگاه میکند... 

شاید تنفر وجودش را فراگرفته... 

ولی با این حال خیره به آن شخصی که آن طرف آیینه ایستاده نگاه میکند... 

آیا میتواند خود را به اوج برساند... 

آیا...آیا میتواند هزاران آیای نهفته در خود را جواب دهد؟... 

خیانت پاسخی ندارد؟!.... 

وجودش را غم فراگرفته... 

میتواند به دنبال چیزی بگردد... 

به دنبال چیز شادی که سرتاسرش را شاد کند... 

غم از دست دادن شادیهایش را جبران کند... 

درها به رویش بسته است... 

شاید شیطان بخواهد وسوسه اش کند... 

او باید وجودش را پاک کند... 

شیطان را بیرون براند... 

وجودش پاک است... 

آلوده گناه جهنمی نمیشود... 

فردا...فردا...شاید فردا تفاوت داشته باشد... 

باید زندگی ام را تغییر دهم... 

به بهترین شکل... 

هیچ چیز جز مرگ نمیتواند مانع شود 

 

بزرگترین سایت عکس ایران www.niloox.com

دل گرفته من

منو بگو که دلم با فکر کردن به تو خوش میشه. 

منو بگو که امیدم به زندگی خیالبافی اینه که به تو رسیدمه.  

اه ه ... میگن بعضی موقعها دل آدم میگیره اما  

واقعا اگه این دل گرفتنهای کوچکم نبود  

هیچ موقع نمیشد زندگی کرد اما 

اما من چی منی که همیشه دلم گرفته چی

سکوت

اینجا سکوت است...سکوت...سکوتی سنگین در دل تاریکی دهکده من است...سکوت جزیی از من است...سکوت جزیی از دل مردم خسته دهکده من است...سکوت آرامش ذهن مردم اینجا است...و ما به سکوت عادت کرده ایم...سکوتی پرمعنی و پر از حرف...سکوتی که بیشتر از حرف زدن معنی و منظور را میرساند...دوسش دارم...دهکده من...دهکده ای در گوشه ای از قلب من...دهکده سکوت

زندگی

http://up.iranblog.com/2/1250922947.jpg

 

زندگی برگ بودن در مسیر باد نیست

امتحان ریشه هاست

ریشه هم هرگز اسیر باد نیست

زندگی چون پیچکیست

انتهایش میرسد پیش خــــدا...!

قدر همه چیزو دانستن

برای یافتن مروارید دریاها را جستجو مکن شاید در گریبان خودت باشد

قدر دستهایم را بیشتر دانستم و قدر چشمهایم را تازه فهمیدم چه شکوهی دارد

و معنی بوسه را حالآ فهمیدم و معنی لذت را دانستم

که قلم را در دستهایم بگیرم و چیزی درباره تو بنویسم

و با چشمانم این کلمات را نگاه میکنم و غرق تک تک کلمات میشوم

و حرف های دوستم را که در نامه بود را بوسه بزنم 

و دوستی  ما دو تا باعث شد تا معنی لذت را بفهمم

چه زیباست

چه زیباست به خاطره تو زیستن وبرای تو ماندن و به پای تو مردن
و به پای تو سوختن و چه تلخ و غم انگیز است دور از تو و بدون تو

زیستن و برای تو گریستن و به عشق و دنیای تو نرسیدن

ای کاش میدانستی بدون تو مرگ گواراترین زندگی است

بدون تو و دور از دستهای مهربان تو و به دور از قلب حساست زندگی

چه تلخ و نا شکیباست

تقدیم به تو ای عزیز و مهربان که آفتاب مهرت در آسمان دلم هرگز غروب

نمیکند.تا وقتی شکوفه های مـریـم میهمان شبستان قلبم باشند امیـــد

جاری است

خستام

خسته ام از حرف سکوت

خسته ام از هر واژه که با تنهایی همرا ه است

می خواهم نقطه بگذارم در پایان همه این جملات

شاید باز نتوانم

اما من پر از فردایم

من مقلوب دیروز نخواهم شد

گوشه اتاق کز نخواهم نشست به امید خاطره

بار دیگر از نو آغاز خواهم کرد وصف تنهایی را

من پر از فردایم

در افق فردایم انتظار جایی ندارد

من به دنبال آسمان خواهم بود

به دنبال طلوع ها

به دنبال دری به سوی امید