آدمک مرگ ..

آدمک مرگ همین جاست بخند

آن خدایی که بزرگش خواندی

به خدا مثل تو تنهاست بخند

دسته خسته ای که تورا عاشق کرد

شوخی کاغذی ماست بخند

فکر کن درد چه ارزشمند است

فکر کن گریه چه زیباست بخند

قسم

به چشمانه مهربانه تو می نویسم حکایت بی نهایت عشق را

تا بدانی که محبت و عشق را در چشمان تو آموختم و با تو آغاز کردم

به پاکی چشمانم قسم که تا ابد...

دوستت دارم..... !

گرمم از...

گرمم از حرارت وجود تو، می خواهم به درگاهت سجده کنم

عاشقانه می پرستمت و صادقانه به گناهانم اعتراف می کنم

و به لطف و بخشش توامیدوارم

الهی به امید تو تنهای تنها...

لحضه پایانیم

هیچ کس ویرانیم را حس نکرد...

وسعت تنهائیم را حس نکرد...

در میان خنده های تلخ من...

گریه پنهانیم را حس نکرد...

در هجوم لحظه های بی کسی...

درد بی کس ماندنم را حس نکرد...

آن که با آغاز من مانوس بود...

لحظه پایانیم را حس نکرد

وقتی

وقتی باد می وزه شن ها جا به جا می شن

اما کویر همچنان کویر باقی می ماند و

این است افسانه ی جاودان عشق است

گاه یک لبخند

گاه یک لبخند انقدر عمیق میشود که گریه می کنیم
گاه یک نغمه انقدر دست نیافتنی میشود که با ان زندگی می کنیم
گاه یک نگاه انچنان سنگین میشود چشمانمان رهایش نمی کند
گاه یک عشق انقدر ماندگار می شود که فراموشش نمی کنیم

رویای با تو بودن

رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمیتوان سرود
 

با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی 
 

و داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی در نداشتند
 

و...و من همچون غربت زدای در اغوش بی کران دریای بی کسی
 

به انتظار ساحل نگاهت می نشینم و می مانم تا ابد
 

وتا وقتی که شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشوید
 

بانوی دریای من...
 

کاش قلب وسعت می گرفت شمع با پروانه الفت می گرفت
 

کاش توی جاده های زندگی خنده هم از گریه سبقت می گرفت

ما هر دو انسانیم

من نباید چیزى باشم که تو می‌خواهى، من خودم را از خودم ساخته‌ام.
منى که من از خود ساخته‌ام، آمال من است.
و آنى که تو از من می‌سازى آرزوهایت و یا کمبودهایت هستند.
لیاقت انسان‌ها کیفیت زندگى را تعیین می‌کند، نه آرزوهایشان.
و من متعهد نیستم که چیزى باشم که تو می‌خواهى.
و تو هم می‌توانى انتخاب کنى که مرا می‌خواهى یا نه.
ولى نمی‌توانى انتخاب کنى که از من چه می‌خواهى.
می‌توانى دوستم داشته باشى، همین گونه که هستم و من هم تو را.
می‌توانى از من متنفر باشى بى‌هیچ دلیلى و من هم از تو.
چرا که ما هر دو انسانیم.

امپراتور دربی های فوتبال

730784 orig تصاویری زیبا و متفاوت از بازی استقلال و پرسپولیس و حواشی بازی 

 

سرداران آبی

هوداران تیم محبوب استقلال

برد شیرین و پر گل برابر رقیب دیرینه گوارای وجود نازنینتان

http://www.fcesteghlal.ir/UserFile/NewsImage/hh.JPG

با نگاه عاشقانه ات

با نگاه عاشقانه ات

نام مرا صدا میکنی و میگویی که تنها مرا داری !
با نگاه عاشقانه ات راز دلت را میدانم

و میگویم که محرم رازهایت هستم نگاهم کن
 با نگاهت صدایم کن، با صدایت آرامم کن !
نگاهم کن ای عشق تا با نگاه به آن نگاه عاشقانه ات

 احساس خوشبختی کنم!

حرفها تکراری

حرفها که تکراری میشوند،غصه ها که عادی می شوند،شعرها که
بی صدا می شوند وقتی که حتی اتفاقها معمولی می
شوند،بارانها از سر تکرار می بارند و بهارها از سر عادت
گل می کنند
وقتی همة روزهای تقویمت مثل هم می شوند،شنبه با جمعه
فرقی نمی کند،زمستان با بهار، امسال با پارسال
وقتی به آسمان یکجور نگاه
می کنی ، به خودت یکجور نگاه می کنی ، و حتی به خدا

و می خواهی زندگی را سخت نگیری تا زندگی بر توسخت نگیرد،
و لحظه ها روال عادی خودشان را داشته باشند،بهار هر وقت
دلش خواست بخندد وزمستان هر وقت
خواست دلش بگیرد،

رنگ آبی آسمان

امروز همه جا زیباست،آسمان ،زمین ،پرنده ها،گل ها ،سبزه ها و . . .

امروز رنگ آبی آسمان آشناست ، رنگ سبز درخت نمایان است و

 رنگ و روی تو رنگ و رویی دیگر است . . .   

امروز روز عجیبی است ، روزی که انگار یکبار دیگر متولد

 می شوم . روز تولد توست ولی انگار من نیز در همین روز پا به

 این  دنیای فانی گذاشتم . امروز به هر سمت نگاه می کنم گلزاری

 از گل می بینم که گویی تو در میان گلهایش پنهان شده ای . . .

امروز انگار بار دیگر خدا در روحم دمیده تا قدم گذاشتن تو

 را به این دنیا تبریک بگویم و برای هزارمین بار بگویم از صمیم

 قلــــب دوستت دارم . . .

من هیچ نمی خواهم

من هیچ نمی خواهم

تنها صدایت را می خواهم

تاموسیقی سکوت لحظه هایم باشد

نگاهت را می خواهم

تا روشنی چشمهای خسته ام باشد  

وجودت را می خواهم

تا گرمای قندیل آغوشم باشد

خیالت رامی خواهم

تا خاطره لحظه های فراموشم باشد

دستها یت را می خواهم

تا نوازشگر بی کسی اشکهایم باشد 

و تنها خنده هایت را می خواهم   

تا مرحم کهنه زخمهای زندگی ام باشد

آری تنها تو را می خواهم...

چقدر تنها ماندم

چقدر تنها ماندم
برای بوییدن یک گل
برای شنیدن یک صدا
برای خواندن یک شعر
چقدر تنها ماندم ......
برای غرق شدن در یک نگاه
برای یافتن آرامش
یک نوازش
و برای سوختن در شعله عشق
چقدر تنها ماندم .......
چقدر تنها ماندم ...
من دوباره تنها ماندم ....
برگرد ....
من دوباره تنها ماندم ...