من اگر روح پریشان دارم
من اگر غصه هزاران دارم
گله از بازی دوران دارم
دل گریان،لب خندان دارم
به تو و عشق تو ایمان دارم
در غمستان نفسگیر، اگر
نفسم میگیرد
آرزو در دل من
متولد نشده، می میرد
یا اگر دست زمان درازای هر نفس
جان مرا میگیرد
دل گریان، لب خندان دارم
به تو و عشق تو ایمان دارم
من اگر پشت خودم پنهانم
من اگر خسته ترین انسانم
به وفای همه بی ایمانم
دل گریان، لب خندان دارم
به تو و عشق تو ایمان دارم
ماه من ، غصه چرا ؟!
آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم وآبی و پر از مهر ، به ما می خندد !
یا زمینی را که، دلش ازسردی شب های خزان
نه شکست و نه گرفت !
بلکه از عاطفه لبریز شد و
نفسی از سر امید کشید
من عاشقانه میکنم نگاه بر دو چشم تو
تو تازیانه می زنی به چشم و بر نگاه من
چو آفتاب می شوم دمی که گرم و روشنت کنم
چو ابر تیره می شوی که سد نهی به راه من
خراب تر ازین کسی نمی شود که من شدم
تو هرچه می کنی بکن ، سزات با خدای من
زندگی شوق رسیدن به همان فرداییست که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی و نه در فردایی...
ظرف امروز پر از بودن توست
باید به خودم فشار بیاورم تا تمام لحظه هایی
را تجربه کنم که خدا امروز به من بخشیده.
در لحظه نمی توان صرفه جویی کرد،
جایی برای ذخیره لحظات وجود ندارد،
تا سر فرصت و آرامش، برگردیم و از آن ها استفاده کنیم،
اگر از این لحظات لذت نبرم،
آن ها را لاجرم و برای همیشه از دست می دهم.
باید لحظات کوچک امروز را بپذیرم،
که همه چیز در چرخشند.
تنها بدین گونه می توانم
از دردم رها شوم و زندگی ام را باز بسازم…..
راهی برای رفتن
نفسی برای بریدن
کوله بارم بر دوش
مسافر میشوم گاهی…
عشقی برای خواندن
بغضی برای شکفتن
خاطراتم در دست
بازیچه میشوم گاهی…
چه زود از من گذشتی بی بهونه
نخواستی باشی و عشقی بمونی
بودم بازیچه ای عاشق همیشه
گرفتار نگاهت خیلی ساده
نمی دونم چرا خیسی چشمام
می اره خنده رو به روی لبهات
نمی دونم چرا بغض صدایم
نمی کنه یکم دلتو اروم
تو که عشقم برات مثل یه خواب
بود
چرا کردی منو انقدر پریشون
تقصیر دلم چیست اگر روی تو زیبا ست حاجت به بیان نیست که از روی تو
پیدا ست من تشنه ی یک لحظه تماشای تو هستم افسوس که یک لحظه
تماشای تو رویا ست
اجازه هست بشم فدات ؟
اجازه هست تو شعر من اثر بذاره خنده هات ؟
شب که میاد یواش یواش با چشمک ستاره هاش
اجازه هست از آسمون ستاره کش برم برات ؟
اجازه هست بیای پیشم یکم بگم دوست دارم ؟
تو هم بگی دوسم داری بارون بشم دل ببارم
بریم تو باغ اطلسی بی رنج و درد بی کسی
بهت بگم اجازه هست گل روی موهات بذارم ؟
اجازه هست خیال کنم تا آخرش مال منی ؟
خیال کنم دل منو با رفتنت نمیشکنی